۲۲ فروردین ۱۳۹۳، ۱۴:۳۶

سایت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بانک اطلاعاتی می‌شود

سایت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بانک اطلاعاتی می‌شود

یکی از اعضای انجمن نویسندگان کودک در مراسمی که به بهانه روز جهانی کتاب کودک برگزار شده بود از تبدیل سایت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به یک بانک اطلاعاتی خبر داد و افزود: نویسندگان کتاب کودک و نوجوان با پر کردن پروفایل مربوط به مشخصات فردی خود و آثارشان می‌توانند سایت نویسک را برای تکمیل اسامی و مشخصات نویسندگان کتاب کودک یاری رسانند.

به گزارش خبرنگار مهر، مراسم گرامی‌داشت روزجهانی کتاب کودک، عصر 21 فروردین ماه با حضور نویسندگان، شاعران و مترجمان کودک و نوجوان در سالن اجتماعات انجمن نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان برگزار شد.

در ابتدای این مراسم محمود برآبادی، یکی از اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجون، داستانی را خواند که از روزگار کودکی او و چگونگی علاقه‌مند شدنش به کتاب و کتابخوانی می‌گفت. پس از آن به خواندن پیام انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به بهانه 14 فروردین، روز جهانی کتاب کودک پرداخت و گفت: امروز، سرگرمی‌های گوناگونی، کودکان و نوجوانان را به سوی خود کشانده‌اند، سرگرمی‌هایی که گاه چیزی به دانش و بینش بچه‌ها اضافه نمی‌کنند. آیا در عصر اینترنت، شبکه‌های اجتماعی، بازی‌های رایانه‌ای، رسانه‌های دیجیتالی و مولتی مدیاها، کتاب خواندن را کنار خواهیم گذاشت؟ آیا کتابخوان‌ها در جامعه، افراد انگشت‌شماری خواهند بود که رفتارشان غیر متعارف است.

وی اضافه کرد: بعضی‌ها آینده کتاب‌ را این گونه می‌بینند و برخی شواهد هم بر این موضوع دلالت دارد. اما من بسیار خوشبینم. درست است که کتاب رقیبان قدرتمندی دارد اما کتاب توان برابری در مقابل آنها را دارد. کتاب چنان لذتی به خواننده می‌دهد که هیچ کدام از سرگرمی‌های دیگر واجد آن نیست.

برآبادی ادامه داد: خواندن ما را در فرآیند خلق اثر شریک می‌کند. خواننده در ذهن خود به بازآفرینی لذت‌بخش اثر می‌پردازد. این آن چیزی است که هیچ کدام از رسانه‌ها نمی‌توانند به مخاطب خود بدهند.

وی افزود: تردیدی نیست که کتاب همواره در کنار ما خواهد ماند و به وظیفه اصلی خود که معرفت‌بخشی و دانش افزایی است، ادامه خواهد داد و کودکان ما همچنان کتاب خواهند خواند.

جعفر ابراهیمی و مرور خاطرات کودکی

از دیگر سخنرانان این مراسم جعفرابراهیمی شاهد، نویسنده و شاعر ادبیات کودک و نوجوان بود. او هم به نوعی به بیان خاطرات خود پرداخت و افزود: سال 1340، حدود 10 سال سن داشتم و در کلاس چهارم ابتدایی تحصیل می‌کردم، هیچ نوع خواندنی در عمرم ندیده بودم یعنی در روزگار و شرایطی که من زندگی می‌کردم به جزء کتاب‌های درسی، هیچ نوع خواندنی دیگری وجود نداشت و تنها دارایی قابل خواندن، یک کتاب فارسی، ریاضی و یک کتاب علم‌الاشیاء بود.

نویسنده کتاب«جوری جورتان»  اضافه کرد: زمانی که چهارم دبستان را تمام کردم به دلیل آن که در روستای ما بالاتر از این مقطع کلاس دیگری وجود نداشت، از ادامه تحصیل بازماندم، چرا که در آن دوران هر کسی که به چهارم دبستان می‌رسید به نوعی فارغ‌التحصیل می‌شد.

ابراهیمی شاهد ادامه داد: در آن زمان برای بزچرانی به صحرا رفته بودم که ناگهان طوفانی در گرفت و من  هنوز هم  معتقدم آن طوفان یک هدفی را دنبال می‌کرد؛ یعنی طوفان چنان شدید بود که خاک‌های صحرا را به صورتم می‌پاشاند و ناگهان چیز عجیبی محکم به صورتم اصابت کرد ، در آن لحظه بسیار ترسیدم، اما برای اولین بار با روزنامه‌‌ای مواجه شدم . روزنامه بسیار کثیف بود. از دیدن آن تعجب کرده بودم که هم دارای نوشته است و هم دارای عکس، به خاطر اینکه نمی‌دانستم روزنامه چیست. به همین منظور آن روزنامه را به پدرم که تازه از تهران آمده بود نشان دادم و چون او در تهران کار می‌کرد، به خوبی با روزنامه آشنایی داشت.

شاعر مجموعه «آواز پوپک» خاطره خود را این‌گونه ادامه داد: پدرم آن روزنامه را همانند یک چیز قیمتی به قهوه‌خانه برد. در آن لحظه من به همراه برخی از دوستانم در کنار قهوه‌خانه بازی می‌کردیم و دیدم که پدرم روزنامه را خوانده و برای مردم صحبت می‌کند، در آن زمان صاحب آن قهوه‌خانه شخصی به نام میرزارضا بود که سواد خواندن و نوشتن داشت. گویا او به پدرم پیشنهاد کرده بود که مسابقه کوچکی ترتیب دهیم و از کودکانی که در کنار قهوه‌خانه بازی می‌کنند بخواهیم که روزنامه را بخوانند؛ در نهایت یک مطلب انتخاب شد و فرزند میرزارضا و بنده و چند تن از دوستان دیگر که همه هم‌کلاس بودیم شروع به خواندن آن مطلب کردیم اما تنها کسی که توانست آن مطلب روزنامه را بخواند بنده بودم؛ یعنی با توجه به اینکه تا به آن روز هیچ روزنامه‌ای را ندیده بودم اما توانستم آن را به خوبی بخوانم و درنهایت به پدرم گفتند که حیف است این کودک در کلاس چهارم دبستان فارغ‌التحصیل شود، خوب است که برای ادامه تحصیل به شهر برود و من به تهران آمدم و درس خواندم.

ابراهیمی شاهد درباره نخستین آشنایی‌اش با کتاب می‌گوید: کتابی را از جوی آب گرفتم که چندین صفحه از صفحات نخستین کتاب و چندین برگ نیز از پایان کتاب را آب برده بود و کتاب بی سر و تهی بود که نصیب من شد که بنده آن را از غرق شدن در رودخانه نجاتش دادم. رودخانه‌ای که با بارش باران در جوادیه به وجود آمده بود و در آن زمان نیز خبر نداشتم که همسایه عمران صلاحی هستم.

وی ادامه داد: کتاب را به منزل برده و پس از خشک کردن مورد مطالعه قرار دادم و در آن هنگام متوجه شدم که آن کتاب یک افسانه روسی بوده است که اسم نویسنده و مترجم آن مشخص نبود، به همین منظور نخستین داستانی که مورد مطالعه قرار دادم همین داستان نیمه‌کاره و ناتمام افسانه روس بود که همان نیز مرا شیفته مطالعه داستان کرد.

ضرورت وجود یک بانک اطلاعاتی برای نویسندگان کودک

در ادامه این مراسم، شیوا حریری مسئول سایت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بیان داشت: نویسندگان کتاب کودک و نوجوان با پر کردن پروفایل مربوط به مشخصات فردی خود و آثارشان می‌توانند سایت نویسک را برای تکمیل اسامی و مشخصات نویسندگان کتاب کودک یاری رسانند.

وی اضافه کرد: ما نیز همانند سایر اعضا و مدیران انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بدون هیچ چشم‌داشت مادی به ادامه فعالیت می‌پردازیم، همچنین شکل جدید این سایت حدود یک سال گذشته توسط ریحانه جعفری طراحی جدید شد که در این سایت نیز یادداشت، خبرهای جدید انجمن و بیوگرافی اعضای انجمن برای اطلاع عموم مردم گذاشته شده و می‌شود.

حریری ادامه داد: نویسندگان و مترجمان ادبیات کودک و نوجوان با تکمیل بیوگرافی خود می‌توانند به این سایت کمک کنند، چرا که این سایت و بیوگرافی آنها می‌تواند آرشیو خوبی برای شناساندن نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان باشد.

کتابی که به خاطر عنوانش، مورد بی‌مهری قرار گرفت

فرهاد حسن‌زاده نویسنده پیشکسوت ادبیات کودک و نوجوان درباره جالب‌ترین اتفاق نوروزی که برایش رخ داد گفت: کتابی با عنوان «پیتیکو پیتیکو» دارم که تابستان سال گذشته، یکی از فرهنگسراهای تهران با بنده تماس گرفت و گفت که می‌خواهیم از شما برای حضور در این فرهنگسرا دعوت به عمل آورده و علاوه بر گفتگو با مخاطبان کودک و نوجوان، کتاب شما را معرفی کنیم و زمانی که گفتم عنوان تازه‌ترین کتابم «پیتیکو پیتیکو» است، تعجب کرد و گفت این چه کتابی است، گفتم این یک کتاب برای کودکان است که در واقع صدای پای اسب است و سپس کمی تأمل کرد و گفت، بنده با مدیرم صحبت می‌کنم و مجدداً فردا با شما تماس خواهم گرفت.

نویسنده«مهتاب»  ادامه داد: فردای آن روز با بنده تماس گرفت و گفت، آقا می‌شود به جای آن کتاب، کتاب دیگری را به بنده معرفی کنید؟ وقتی علتش را پرسیدم گفت، در حقیقت نتوانستم عنوان آن را به مدیرم بگویم، اما در نهایت مدیرم گفت که نمی‌توانیم از این کتاب در فرهنگسرای مربوطه جلسه نقد و امضای کتاب داشته باشیم، به همین منظور کتاب دیگری را انتخاب کنیم.

در این مراسم عزت‌الله الوندی، آواز خواند و عرفان نظرآهاری شعرخوانی کرد.

کد خبر 2268380

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha